وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم شاید خویشتنداری ما، تصمیم درستی نبود؛ تأسف میخورم که با صدای بلندتر و با لحن شدیدتر در دفاع از جنبش سبز صحبت نکردیم. طی چند سال بعد، دهها میلیون دلار سرمایهگذاری کردیم و بیش از 5000 فعال را در سراسر جهان آموزش دادیم.
پگروه بینالملل مشرق-" هیلاری رودهام کلینتون" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیسجمهور آمریکا است. کلینتون یکی از نامزدهای انتخابات سال 2016 میلادی و طبق نظرسنجیها از حمایت قابلتوجهی در میان دموکراتها برخوردار است.هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخابهای سخت" منتشر کرد. فصل هجدهم این کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع ایران میپردازد که این فصل، "ایران: تحریمها و رازها" نام دارد. گروه بینالملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی خلاصهای از فصل مربوط به ایران در کتاب "انتخابهای سخت" را در چند بخش منتشر کند.
یکی از اولین حرکات اوباما به عنوان رئیسجمهور، ارسال دو نامه خصوصی به آیتالله خامنهای و ارائه یک پنجره جدید دیپلماتیک بود. وی همچنین پیامهای ویدیویی با خطاب مستقیم به مردم ایران ضبط کرد. مانند تلاشهای ده سال قبل بیل کلینتون، این پیامها هم در تهران گوش شنوایی نداشت.
ما این توهم را نداشتیم که ایران ممکن است رفتار خود را تنها به دلیل تغییر دهد که رئیسجمهور جدید آمریکا مایل به گفتگو است، اما معتقد بودیم تلاش برای تعامل میتواند موضع ما را در اعمال تحریمهای شدیدتر، در صورت رد پیشنهادهایمان توسط ایران، تقویت کند. بقیه جهان میدیدند که ایرانیها، نه آمریکاییها، هستند که سرسختی میکنند. به این ترتیب احتمال آنکه از افزایش فشار بر تهران حمایت کنند، بیشتر میشد.
درون دولت اوباما بحث ما در اینباره بود که چگونه به این وضعیت واکنش نشان دهیم. رابطهای ما در ایران اصرار داشتند تا جایی که ممکن است در اینباره سکوت کنیم. نگران بودند که اگر آمریکا در حمایت از تظاهرکنندگان صحبت کند، یا آشکارا سعی نماید خود را وارد مسئله کند، رژیم فرصت پیدا کند تا اعتراضات را یک توطئه خارجی معرفی و به این بهانه با آن برخورد کند.
اوباما با اکراه به این نتیجه رسید که آمریکا برای خدمت به آرمانهای مردم ایران بهتر است وارد این بحران نشود. تصمیم رئیسجمهور به این خاطر نبود که به تعامل با رژیم ایران اهمیت میداد، بلکه مسئله انجام آن چیزی بود که اعتقاد داشتیم برای معترضان و برای دموکراسی بهتر است.
در پشت صحنه، تیم من در وزارت خارجه مدام با فعالان در ایران در تماس بود و مداخلهای اورژانسی هم برای جلوگیری از تعطیلی توئیتر به منظور تعمیر و نگهداری، انجام داد. اگر توئیتر قطع میشد، معترضان از یک ابزار کلیدی ارتباطی محروم میشدند.
وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم شاید خویشتنداری ما، تصمیم درستی نبود. تأسف میخورم که با صدای بلندتر و با لحن شدیدتر [در دفاع از جنبش سبز] صحبت نکردیم و دیگران را به انجام این کار دعوت نکردیم. بنابراین پس از سرکوب [جنبش سبز] در ایران، تلاشها برای ارائه ابزار و فناوری فرار از سرکوب و سانسور دولتی به فعالان طرفدار دموکراسی را افزایش دادم. طی چند سال بعد، دهها میلیون دلار سرمایهگذاری کردیم و بیش از 5000 فعال را در سراسر جهان آموزش دادیم.
بیش از یک سال، سازمانهای اطلاعاتی غربی مکانی را تحت نظارت داشتند که اعتقاد داشتیم ایران در آنجا مشغول ساخت یک تأسیسات مخفی غنیسازی است. میخواستیم به روش خود، حقیقت را افشا کنیم. باید به دقت با متحدان انگلیسی و فرانسوی خود هماهنگ میشدیم تا قویترین اهرم فشار ممکن را مقابل هم ایرانیها و هم کشورهایی که مستعد اعتماد به تهران بودند، به ویژه روسیه و چین، به دست بیاوریم. این کار جهت اعمال تحریمهای شدیدتر بینالمللی به ما کمک میکرد.
همانطور که اوباما وعده داده بود، ما سعی کردیم با ایران تعامل کنیم. رئیسجمهور آمریکا به این نتیجه رسیده بود که زمان افزایش فشار به ایران و تیزتر کردن ابزار ما مقابل رهبران این کشور است. با این حال، برای تحمیل عواقب واقعی به ایران لازم بود بقیه جهان به ما بپیوندد.
"سوزان رایس" سفیر ما در سازمان ملل متحد، معتقد بود جلب رأی برای تصویب یک قطعنامه قوی علیه ایران در شورای امنیت، کار دشواری است. این را همتایان خارجی من هم میگفتند. "یانگ" وزیر امور خارجه چین ژانویه سال 2010 به من گفت: "ما فکر نمیکنیم، الآن زمان گفتگو در مورد تحریمها علیه ایران باشد. اگر تحریمها در دستور کار قرار بگیرد، ممکن است از سرگیری مذاکرات تا مدت قابلتوجهی مشکل شود."
در تمام طول بهار سال 2010، به شدت تلاش میکردیم تا [برای تصویب قطعنامه علیه ایران] رأی جمع کنیم. من با تلاشهای گسترده دیپلماتیک، خودم را غرق در این موضوع کردم. اگرچه توجه کشورهای دنیا عمدتاً متمرکز بر پنج عضو دائم شورای امنیت است، اما ده کرسی دیگر هم در این شورا وجود دارد [که هر کدام دارای یک حق رأی هستند].
قطعنامههای شورای امنیت برای آنکه تصویب شوند، به رأی 9 کشور از مجموع 15 عضو شورای امنیت نیاز دارند. من طی دوره چهار سالهام در وزارت خارجه، به دنبال جلب نظر کشورهایی، مانند توگو، رفتم که به طور معمول، نقش مهمی در امور بینالمللی ایفا نمیکنند، اما میدانستم در موقعیتهای حیاتی، به رأیشان نیاز داریم.
اواسط ماه آوریل، پیش "یوری موسونی" رئیسجمهور اوگاندا رفتم. احمدینژاد قرار بود روز بعد و در قالب بخشی از ضدحمله دیپلماتیک برای جلوگیری از اعمال تحریمهای جدید، به اوگاندا سفر کند. بنابراین من باید اول به سراغ موسونی میرفتم و رأی او را [به نفع خودمان] تضمین میکردم. به او هشدار دادم که اگر دیپلماسی شکست بخورد، نتیجه، راهحل نظامی است. این روش، استدلال قانعکنندهای برای بسیاری از کشورهای مردد [درباره حمایت از قطعنامههای ضدایرانی] بود. اوگاندا هم در نهایت، به تحریمها رأی [مثبت] داد.
چین رأی حیاتی را داشت. اگر میتوانستیم پکن را متقاعد کنیم به نفع ما رأی دهد، بقیه شورای امنیت هم احتمالاً خود به خود درست میشد. اوباما ماه آوریل، رهبرانی از سراسر جهان را برای یک نشست امنیت هستهای، به واشنگتن دعوت کرد. آنجا با "هو جینتائو" رئیسجمهور چین در مورد ایران صحبت کرد.
سلام دوستان وسروران عزیز
به وبلاگ خودتان خوش آمدید امیدوارم لحظات شادی داشته باشید لطفا پس از خواندن و مشاهده هر مطلب نظرات خود را مرقوم فرمایید. متشکرم